Thursday, October 18, 2018

الله زن پسرخوانده‌ی محمد را از او طلاق گرفته و به همسری محمد در می‌آورد

آیا حضرت محمد برای رسیدن به میل جنسی خود از الله کمک میگرفته و آیه نازل میکرده ؟!

انسان به حیرت می‌افتد هنگامیکه مشاهده می‌نماید یکی از بی‌حیاترین انسانها خود را بعنوان پیامبر خدا معرفی نموده است، داستان ازدواج محمد با زینب بنت جحش بی‌گمان سندی است تاریخی و بسیار محکم که کسی از مغلطه‌بازان اسلامی را یارای انکار آن نیست؛ زیرا محتوای این داستان به صراحت در قرآن آمده است و در کتب معتبر هم شیعه و هم اهل سنت این روایت بیان شده است، روایتی که حاکی از آن است محمد با مشاهده‌ی بدن لخت زن پسرخوانده‌اش عاشق او شد، اما از آنجائیکه فرهنگ اعراب پیش از اسلام پسرخوانده را مانند پسر می‌دانستند، امکان ازدواج با او برای این جنایتکار تاریخ بشر وجود نداشت؛ بنابراین او با به خدمت گیری الله، رسم پسرخواندگی را ملغی نمود و سپس زید را با زبان بی‌زبانی مجبور نمود تا زنش را طلاق دهد، او بیان کرد که الله عقد من را با زینب در آسمانها بسته است و شاهد این ازدواج هم جبرئیل بوده است. اما اصل این داستان در تفسیرهای معتبر اسلامی که در شرح این آیه بیان شده است و آن را امری الهی و فرمان الله می شمارد.
طبری در تفسیر همین آیه می‌گوید: روزی رسول الله خواست نزد زینب برود، او پشت پرده‌ای بود که از مو بافته بودند، باد آن پرده را کنار زد و پس زینب نمایان شد او در اتاقش بود، رسول الله او را دید و از زیبائی او به وجد آمد و در قلبش عشق او جا گرفت، پس از این ماجرا آن دو از همدیگر بدشان آمد زید نزد رسول الله رفت و گفت که می‌خواهد زنش را طلاق دهد (تفسیر طبری/ص274).
همچنین در تفسیر مجمع البیان در توجیه این امر آمده است که: اگر گفته شود پيامبر گرامى با ديدن جمال و كمال "زينب" از او خوشش آمد و عشق او را به دل گرفت و آرزو كرد كه كاش همسرى مانند او را الله به وى ارزانى دارد و اين امید را در دل نگه می‌داشت کار ناروائی نیست.
الله نیز در ادامه و در حمایت از این شهوترانی محمد این آیات را نازل می کند:
مَّا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ۖ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ ۚ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا (احزاب/38)... هیچ گونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست؛ این سنّت الهی در مورد کسانی که پیش از این بوده‌اند نیز جاری بوده؛ و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است!
مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا (احزاب/40) ... محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم‌کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است!
نکته جالب در این قضیه این است که محمد به خاطر شهوترانی، اصول اعتقادی‌اش را نیز در این ماجرا نقض کرد!!! ... الله در قرآن همیشه به مردم سفارش کرده که تنها از وی بترسند. این ترس، ترسی است غیبی نه عینی، منظورر از ترس عینی ترس حقیقی است، مثلا ترس از جانوری درنده است:
مَّنْ خَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ (ق/33) ... آن کس که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبی توبه‌كار در محضر او حاضر شود!
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ (یاسین/11) ... بيم دادن تو، تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى‌] رحمان در نهان بترسد. [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.
ولی محمد که مایل بود با زنی زیبا که در آن زمان عروسش محسوب می‌شد، ازدواج کند، آرزوی قلبی‌اش را با به خدمت گرفتن الله بیان نمود در حالی که اگر از سوی خود بیان می‌کرد با مخالفت مردم مواجه می‌شد (محمد اینجا از مردم میترسیده است!!! آن هم بخاطر تمایلات جنسیش!!! چطور چنین شخصی به مردم می گفت فقط از خدا بترسید؟!!! ظاهرا محمد به عقاید خویش نیز باور نداشته!!!):
محمد به جای ترس از الله، از مردم ترسیده است؛ قرآن در آیه احزاب/37 واژه‌‌ی "خشی" به کار بسته است که در این کتاب همه جا به معنی "ترس غیبی از الله" است و الله تنها برای محمد خشی الناس به کار برده است. محمد حقی را که الله آن را آشکار کرده بود، پنهان می‌کرد (کتمان حقیقت) و بخاطر آن از مردم میترسید! .... " و در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند؛ و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی!"
مغلطه کاران می گویند، همانگونه تاریخ و آیه 37 سوره احزاب گواه است که زید پسر خوانده رسول خدا بود نه پسری که از پشت خودش باشد و این رسمی بود در میان اعراب که پسر خوانده میداشتند، پس حضرت حق الله سبحانهُ و تعالی در نخست با در عقد درآوردن زینب در حق زید سپس فرمان داد تا رسول خدا آنرا به نکاح خویش درآورد تا این رسم از میان اعراب ریشه کن شود و همانگونه که میدانیم که در تمام فقه های اسلامی پسر خوانده محرم شمرده نمی شود.
اما حال اگر این پاسخ کلیشه ای علما در پاسخ به علت ازدواج های پیامبر را قبول کنیم! ... یعنی هر کدامش هدفی داشته و چه چه و برای نمونه همین هدف از ازداوج با زینب که برای شکستن قباحت ازدواج با فرزند خوانده بوده.. قبول کنیم خب پس چرا پیامبر برای امری مهمتر و شکستن سنتی بزرکتر کاری نکردند؟ در ضمن اینکه اعراب قبل از اسلام فرزند خوانده را عین فرزند خود می دیدند آیا سنت بدی بوده؟ و اینکه همسرش را هم بر خود حرام می کردند آیا بد بوده ؟ آیا بدتر از برده داری بوده؟ بدتر از چند همسری بوده؟!! چرا پیامبر که چنین قدرتی را داشتند که سنتی را که اصلا نا پسند هم نیست و چه بسا پسندیده هم هست رااز میان بردارند چرا از این قدرتشان برای برداشتن سنتهای بسیار کثیفتر و زشتر چون برده داری و تعدد زوجات اقدام نکردند؟
باری به هر جهت، محمد این رسم را در بین اعراب نهادینه نموده و آن را در قرآن از دید الله بلامانع می شمارد و بیان می کند که ازدواج با زن پسری که از پشت خود همان مرد باشد حرام است، نه ازدواج با زن پسرخوانده های طلاق داده شده:
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا (نساء/23) ... حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه‌ها، و خاله‌ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانی که شما را شیر داده‌اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته‌اند از همسرانی که با آنها آمیزش جنسی داشته‌اید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسی نداشته‌اید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد- و (همچنین) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخوانده‌ها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است.

No comments:

Post a Comment